این مطلب دل نوشته ی یه دانش آموز رشته ی علوم انسانی است
خواندنش خالی از لطف نیست
بیا، برو
صبح، شب
فقط همین!
زندگی همین است با اندکی تامل! و دیگر هیچ!
جایتان خالی، صبح با هزار مشقت از خواب شیرین بیدار میشوم(اکثرا ساعت هفت) آبی به صورت میزنم، صبحانه ای و چندکار مختصر دیگر و سپس گازی به گاز موتور(سیکلت) برو که رفتیم.!
به پیچ مدرسه که میرسی باید مواظب هفتاد دو ملت باشی! یکی با ماشین و خلاف جهت، یکی پیاده و بر جهت! یکی هم که خودت باشی با چشمانی خمار همین که تا اینجایش رسیده ای کلی ست!
جای خالی در پارکینگ پیدا کردن هم که خودش مثنوی ای هزار بیتی ست که از عهده اینجانب بر نمی اید!!
صبح اول هفته را که با منطق شروع کنی هفته ای منطقی باید در پی داشته باشی و اگر نداشته باشی باید با جناب عابدی کنار بیایی مگر می شود؟!
با دلهره و اضطراب و البته چاشنی ای از نوع لبخندی از اعماق درک مطلب منطق را به نطقش واگذار میکنی! خوشبخت بشوند!
زنگ تفریح را هم که فقط اسمش مانده است عملا تا چند سال دیگر خودش هم پیدایش نیست! بپر و پاشو عربی بخون الان استاد می اید و قواعد عربی! وای...وای! به امید چند جوک دلت را خوش کرده ای که بخندی یا نه! به جوک استاد که نمی شود خندید به سادگی و شیرینیش می خندیم پس!
هیچ توجه کرده اید که این عقربه های ساعت در ساعت عربی چقدر دیر حرکت می کنند؟!
خدا برکتش دهد! عباس اقای خودمان! اگر باشد پارتیمان می شود و دو دقیقه ای زودتر زنگ خلاصی را میزند!!
زنگ تفریح هم زنگ های تفریح قدیم! الان که باید کتاب دستت باشد اگر نباشد....بعدا می گویم!!!!
همه در شادی و شعف! یکی گل می گوید و دیگری از بنفشه!!
مردی راست قامت با لبخندی ظاهری و با دردی در درون به پیش می اید به چهارچوب کلاس که میرسد لبخندش معنای حقیقی پیدا میکند. با خوش و بشی درس زندگی را شروع میکند. از زمانه می گوید از وضع مان! از تاریخ پیشینیان! اما چه سود؟؟!!
بالاخره لحظه ی موعود فرا میرسد. به نظر حقیر اگر انرژیی که در خوردن زنگ خانه! به دانش اموزان دست میدهد کشف شود بسیاری از مشکلاتمان حل می شود! ولی کو ادم بیکار؟؟!!!!!
صبح را که با قران و دعا شروع کنی باید اخرش را هم با خدایت تمام کنی! اگر بشود(که می شود) با خدا شخصی حساب میکنی و از مواضع معطلی دور می شوی!!!و در خانه خوش و بش می فرمایید وگرنشود..... این هم بماند!
تاچند کنی قصه ی اسکندر و دارا ده روزه ی عمر این همه افسانه ندارد
البته مطالب فوق جنبه ی طنز دارد. وگرنه دیگر روزها هم در پی این و ان خواهد امد!!!!نویسنده:
آقای سرافراز
۹۰/۰۸/۱۱
۱۲ آبان ۹۰ ، ۰۷:۱۱
فتوحی
یوسف خوب نوشتی.سعی کن از تک تک لحظاتی که در کلاس با معلم و هم کلاسی هایت هستی لذت ببری .وقتی دانشجو شدی ارزوت میشه فقط یه بار دیگه با همکلاسی هاتو معلمات سر یه کلاس بشینی.چیزایی که نوشتی خاطرات دبیرستان رو برام زنده کرد.