کاریکلماتور، زبان گویایی است که شوخی میکند، میخنداند و به طعنه سخن میگوید، به ناهنجاریها و بدیها شلیک میکند و گاهی ناملایمات و سختیهای زندگی را با طنز تلخ بیان میکند. دردهای اجتماعی را خوب میشناسد و هر اتفاق کوچکی را شاید کمی اغراقآمیز با نیشخندی کنایهدار مورد توجه قرار میدهد و می توان گفت یکی از جلوههای زیبای ادب و هنر معاصر است. کاریکلماتور حاصل پیوند "کاریکاتور" و "کلمه" است. این نامی است که احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. چون به نظر شاملو، نوشتههای شاپور کاریکاتورهایی بود که با کلمه بیان شده بود و بقول سهراب گل هاشم، به بازی با کلمات و شوخی با کلمات هم کاریکلماتور گفته میشود.کاریکلماتور، مخاطبهای آگاه و اندیشمند دارد که آنها را با تبسم، به تفکر وادار میکند. بسیاری از جملات طنز در نگاه اول یک شوخی ساده و خندهدار بهنظر میرسد ولی اثرات واقعی آن پس از کمی تفکر و شاید تعجب برای مخاطب آشکار میشود. نمونه های کاریکلماتور را می توان در عرصه های مختلف خصوصا اجتماعی دید یا شنید و بطورکلی وقتی عاشق طنز باشی و بزرگترین آرزویت فقرزدایی از شادی باشد آنوقت است که کاریکلماتور بیشتر برایت شیرین و دلنشین می شود ... کاریکلماتورهای زیر تقدیم به شما دوستانی که این سبک از طنز تلخ را می پسندید.ادامه مطلب....
- آغاز هر سلام، پایان خداحافظی است.- زندگی خیلی کوتاه است، ولی آنقدر بلند هست که آن را تباه نکنیم.- زندگی محبت است و محبت چیزی جز حقیقت نیست.- اغلب از بی وقتی شکایت می کرد ولی مشکل اصلی او بی هدفی بود.- دوست هرکس عقل اوست و دشمنش نادانی او.- آدم خوش بین، شیطان را هم فرشته می بیند.- وقتی خوابیدم، حقیقت را در خواب دیدم.- انسان باید انتخاب کند نه اینکه سرنوشت خود را بپذیرد.- دانش تنها سرمایه ای است که به تاراج نمی رود.- گوش شنوا زیر بنای مهارت های ارتباطی است.- دنیا برای آدم های غمگین به کوچکی یک قطره اشک است و برای آدم های شاد به بزرگی یک لبخند.- کسانی که دیر قول می دهند، خوش قول ترین مردم دنیا هستند.- آنچه امروز در دل دارم، ممکن است آرزوی فردایم باشد.- شاید زیباترین منحنی جهان لبخند باشد.- اگر برای خواسته هایت تلاش نکنی، مجبوری با داشته هایت بسازی.- عشق یک خواب شیرین است و ازدواج ساعت شماطه دار.- فریاد را همه می شنوند، هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است.- پرنده بی بال با فکرش پرواز می کند.- اعتبار همه چیز نه در ارزش آنها، که در معنای آن هاست.- بعضی ها با اینکه خیاط نیستند، اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند !- زندگی مثل یک تابلو نقاشی است، با این تفاوت که در آن از پاک کن خبری نیست.- هر کس تاوان راهی را می دهد که خود برگزیده است.- در جزیره رنگ ها هم، همه از دو رنگی متنفر بودند.- کسی که در ساحل آرزوها گام بر می دارد، بالاخره در دریای رویا غرق می شود!- چیزی به نام شکست وجود ندارد، آن چه بدست می آید، نتیجه است و بس.- ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد، کسی است که به کم ترین ها نیاز دارد.- از زندگی آن چه لیاقتش را داریم به ما می رسد، نه آن چه آرزویش را داریم.- وقتی آسمان دلم ابری میشود، باران اشک از دیدگانم فرو میریزد.- عشقهای امروزی به ماهی کوچکی میماند که باید مواظب بود از دست لیز نخورد.- کار کردن خوب است اما زندگی کردن را نباید فراموش کرد.- از گذشته بگذر و حال را بساز و به آینده امیدوار باش.- توی بازار صداقت، گرانی بیداد می کند.- ظاهرسازها با هر سازی می رقصند.- به افکار بیدارم قرص خواب دادند.- به جز سیاستمداران، بنی آدم اعضای یکدیگرند.- همیشه درست می گویم، اما نمی دانم چرا حق با دیگران است.- بدون عینک تمام سازها را تار می بینم.- عجب زمانه ای شده ! گذشت هم درگذشت.- ارزانترین و زیباترین لوازم آرایش صورت، تلخند است.- بابا آب داد دیگر افسانه شده، قبر بابا را هم ایزوگام کردند.- دنبال لولوی نامرد می گشت تا ممه ربوده شده اش را پیدا کند.- همسر با گذشتی بود، از من هم گذشت.- بگذارید حقتان را بخورند، مرگ حق است.- خوش به حال فقیر، یک حرف بیشتر از غنی دارد.- شاید تفاوت دید من و تو در نمره عینکمان باشد.- در پایان محکمه، حکم قاضی به دار آویختن عدالت بود.- از نظر عوام، آزادی یعنی آن طرف دیوار زندان.- چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است.- گشادی جیب بعضی ها، بزرگتر از سوراخ لایه اُزون است.- نوک قلم پاچه خوار همیشه چرب است.- بعضی ها حساب پس می دهند و بعضی ها حق حساب.- نقاش فقیر، بر بومش خجالت می کشید.- عدد یک را دست کم نگیرید، یک عمر، یک زندگی، یک انسان!- بعضی ها رو دست ندارند و بعضی ها زیر دست.- با اسلحه ای به شکار طبیعت رفتم.- با یک ریال، دو ریال نمی توان سریال ساخت.- در بازار سرمایه، کم ضرر کردن یعنی سود کردن.- شیر بُز بُز قندی شکر نمی خواهد.- شرکت برق، حتی برای برق کفش هایم هم تعرفه صادر کرد.- برای باز شدن اشتهایش کلید ساز آورد.- چون ریاضی بلد نبود، دیگران را آدم حساب نمی کرد.- دریای غم ساحل ندارد پس بیخودی پارو نزن.- این روزها مرغ های گوشتی هم تخمی شدند.- از پررویی ی ِ بی حد ِ تورم پیداست که تخم مرغ هم بزودی جایگزین سکه می شود.- ماهی های پرنده عمری پشت میله های آبکی ی دریا حبس خواهند بود.- آدم ها وقتی به دنیا می آیند برای خودشون گریه میکنند وقتی هم از دنیا میروند دیگران براشون گریه میکنند.- سازها زودتر از آدمها کوک می شوند.- پریز برق دو سوراخ داره، یکیش میگیره و با همدستی با اون یکیش آدمو می کشه!- بهترین ترس، ترس از گناه است.- زندگی ِ باد در سرگردانی سپری میشود.- در بازی ِ زندگی داور ها هم اخراج می شوند.- دیدن ِ دریا نگاهی عمیق می خواهد.- پرنده صعود می کند، اما جاذبه سقوط.- خدا عمری دلم را پشت ِ میله های سینه ام حبس کرد تا فقط اسیر ِ دل ِ خودم باشم.- یک عمر دلم را پشت قفس ِ سینه ام زندانی کردم تا مبادا دلم اسیر ِ کسی شود.- میوه ی ِ درخت ِ خشکیده هیزم است.- دود ِ آتش به چشم ِ آسمان می رود.- سقوط ِ آبشار آبکیست.- گورکن آرزوی ِ زندگی کردن را به دست خودش به گور می برد.- تنها ماهی ی داخل تنگ هم از زندگی سیراب شد.- پزشکی ی ِ قانونی، مرگ ماهی ی ِ درون حوض را، خفگی ِ در آب به دلیل شنا بلد نبودن اعلام کرد.- زندگی بدون عشق مثل پیژامه بدون کش است.- مارمولک مدعی شد که در دوران جوانی تمساح بوده است.- تجربه نامی ست که انسان روی اشتباهاتش می گذارد.- دیگران کاشتند ولی ما خریدیم و خوردیم!- کاکتوس مادرزن گل هاست.- درخت باردار با تکاندن باغبان فارغ می شود.- آب که گل آلوده شد، ماهی ها از فرصت استفاده کردند و همدیگر را بوسیدند.- بعضی ها برای سربلندی دیگران تا کمر خم می شوند.- خیلی از معتادها تابلو هستند ولی ارزش هنری ندارند.- معلمی شغلی با کلاس است.- دسته تبر جزء درختان خائن شناخته شد.- کاش ماشین زندگی هم دنده عقب داشت !- وقتی آبله مرغان گرفتم، بیش از همه، از خروس ها وحشت داشتم.- فقط حرف های استاد ریاضیات حرف حساب بود.- شیرین ترین بازی ها نامزد بازی است، به شرطی که به ازدواج منتهی شود!- قبض آب را که دیدم، برق از سرم پرید.- آن هایی که بلند فکر می کنند هیچ وقت کوتاه نمی آیند.- بعضی ها با نردبان قدرت، از دیوار حاشا بالا می روند.- به علت خالی نگه داشتن جیب مردم، جیب بُرها متحصن شدند.- قیافه ام پاییزی است، اما دلم بهاری.- همه انسان ها شاعرند، چرا که روزی غزل خداحافظی را می خوانند.- هوا مجانی، برف و باران، سرما و گرما مجانی، دیگر چه می خواهیم ؟- بعضی ها به پای هم پیر می شوند و بعضی ها به دست هم.- در محضر عشق، شش دانگ دلش را به نام معشوق سند زد.- بعضی ها در خوابند و بعضی ها قسطی چرت می زنند.- به لطف شرکت برق، برق چشمانم را مجانی مصرف می کنم.- بارش باران، رنگ سیاه شب را برد.- افکارم را با سکوت زندانی می کنم.- آن قدر به زندگی لبخند زدم که مرا دیوانه پنداشت و ترکم کرد.- از هم آغوشی آب و آتش، فرزندی به نام خاکستر متولد شد.- شاید پیش نیاز درس زندگی، یک واحد دروغ باشد.- برای اینکه احساس خود بزرگی کند، از کوه غرور بالا رفت!- شاید اتحاد یک نوع ظاهر سازی برای پنهان کردن دشمنی باشد.- تمام ارزها را در صرافی معامله می کردند، بجز عرض معذرت!- گاهی احساس دل بالاتر از منطق است.- کبوتر آزادی از آسمان هفتم تقاضای پناهندگی کرد.- در بیشتر سفیدی ها یک نقطه سیاه نفس می کشد.- وقتی قلمم شکست، سانسور با خوشحالی شروع به بشکن زدن کرد.- بیهوده متاز، مقصد همه خاک است.- چون گوش شنوایی نیافتم، حرف هایم را می نویسم.- قند خون مزه تلخی به زندگی می دهد.- رشته سخن را بدست گرفت و کلاهی نو برای مردم بافت.- بیشتر اوقات افکارم را با سکوت، سانسور می کنم.- به غصه هایم خندیدم و دردهایم را به تعصب وا داشتم.- به دنبال شادی باشید غم ها خودشان ما را پیدا می کنند.- برای آنکه به بیراهه نروم، پشت سر حقیقت راه می روم.- بعضی ها برای به جایی رسیدن و بعضی ها بعد از به جایی رسیدن، همه چیز را زیر پا می گذارند.- اعداد درشت، با صفرها رشد می کنند.- اگر قلمم را بشکنند، قلم پایم را می تراشم و با آن می نویسم.
۹۰/۰۷/۱۷
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.