نام خواجه عبدالله انصاری یادآور سوز و
عشق نوستالزیک انسانی که نی وجودش در تب وتاب نیستان وجود سرمدی بی خود و
سرمست گشته وفغان برآورده.او از هنگامی که خود را شناخت در ذات اقدس محبوب
خویش را غرقه ساخت.مدتی را تحت تعلیم شیخ ابوعبدالله طایی و امام یحیی
شبانی به تلمذ پرداخت.
اما
این قیل وقال مدرسه اورا راضی نمیداشت:((در اوایل تحصیل میجستم دلایل
تفضیل و در طلب مجمل اوقات نمی بود و محمل نشسته بودم در مدرسه و در هوس
هزار وسوسه...))
سرانجام هنگامی که موفق به دیدار شیخ ابوالحسن خرقانی میشود از درس ومشق برمیگذرد و به اقلیم بیکران عشق و محبت پای میگذارد.
مراد دیگر او شیخ ابوسعید ابی الخیر بوده است که وی را در وادی حیرت یار بود و رهنما.
خواجه
عبدالله انصاری در سال 396 هجری قمری در کهن دز واقع در ناحیه ی طوس از
منطقه وسیع هرات متولد گردید و سرانجام در 481 هجری قمریدر محل تولد خود به
مقصد و معبودش رسید.
الهی!
الهی نور تو چراغ معرفت بیفروخت
دل من افزونی است.
گواهی تو ترجمانی من بکردند ندای من افزونی است.
قرب تو چـــراغ وجد بیفروخت.
همت من افزونی است.
بود تو کار من راست کـــرد بود من افزونی است.
الهی!
از بود خود چه دیدم مگر بلا و عنا؟واز بود تــــو همـــه عطاست و وفا!
به بر پیدا!و بکرم هویدا.
نا کرده گیر کرد رهی.
و آن کـــن که از تو سزا.
۹۳/۰۱/۲۶
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.