دعا در نفس خود اگرچه گفتگو با خداست ولی در
ذات خود مبین نیاز و احتیاج بشر به بی نیاز مطلق است و در واقع التجا و
پناه بردن به وی در موقعیتی که دست وی از همه جا کوتاه است و فریادرسی جز
خدا را نمیشناسد.البته بشر در انتهای کار معمولا به این حقیقت میرسد و چه بسا در فاصله احتیاج و نیاز خود به افراد و
موقعیتهای نوینی هم رویکرد مثبت نشان می دهد اما وقتی ناامید می شود متوجه
قادر مطلق می شود . کسی که علی کل شیء قدیر هست و دعوت به خواندن نموده:
ادعونی
و شرط جواب و اجابت را هم مقرر کرده است:
استجب لکم
دعا را می توان بر دو نوع دانست :
یکی راز و نیاز با خداوند به جهت احساس نوعی
دلتنگی و یا خلاصی از یک گرفتاری که تعبیر به درخواست از خدا برای توجه به
بنده است و جستجو از احوال وی که اثرات تلقینی و حتی عبادی و تاثیرات روحی
و قلبی و فکری آن بسیار محدود و گذراست.چون مومن به این حقیقت معترف
است خدا همیشه به بندگانش آگاهست و صفت علیم و خبیر بودن او را پیوسته در
یاد خویش دارد و لذا ضرورتی ندارد با چنین دعایی توجه وی را به خودش جلب
کند.
نوع دوم اذعان قلبی و ذکری به ربوبیت ( صاحب اختیاری مطلق) خداست در همه امور .چنین
گرایش قبلی و فکری در درخواستها با ایمان به اینکه باقی ابزارها نقشی جز
واسطه اتصال ندارند و مجری اوامر و خواست و تحت تاثیر اراده او میباشند
موقعبت دعا را در وجود داعی ( دعا کننده) چنان قوی و عظمت خداوند را در
خشوع قلبی و رفتاری در پیشگاه او آنچنان بزرگ می نماید که در شکل متعالی
داعی ( دعا کننده)و مدعو( خدا) یکی شده و به درجه من اراده فاراد الله
میرسد.
رسیدن به این مقام آگاهی به شدت فقر و نیاز بشری به خداست که نصیب هر انسانی نمی شود ولی به معنای عدم درک این لذت مقام معنوی در موقعیتهای مختلف نیست ( تعبیر به حالاتی از دعا کننده در موقعیتهای خاص)
۹۲/۰۸/۰۷