غنچه از خواب پرید گلی تازه ب دنیا آمده بودخار خندیدو ب گل گفت سلام و جوابی نشنیدخار رنجید ولی هیچ نگفت.ساعتی چند گذشت گل چ زیبا شده بود.دست بیرحمی آمد نزدیک. گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید وگل از مرگ رهید. صبح فردا ک رسید,خار با شبنمی از خواب پرید.گل صمیمانه گفت سلام.