مهاجرت جز انکار ناپذیر زندگی بشری است.چه در زمانی که جبر جغرافیایی وکمبود غذا، انسان را به این کار وادار کرده وچه زمانی که جبر سیاسی وجنگ، باعث مهاجرت اجباری افراد انسانی برای حفظ مال وجان وناموس خودشان شده است.شهر اردکان هم به دلیل شرایط و موقعیت های ویژه اش همواره یک ازکانون مهاجر پذیر بوده است.برای کانون مهاجر پذیر دو نوع مهاجرت وجود دارد،یکی مثبت ودیگری منفی.مهاجرتی برای کانون مهاجر پذیرمثبت تلقی می شود که افراد مهاجر با آوردن پول و یا تکنولوژی به آن منطقه باعث آبادانی اش شوند ومهاجرتی منفی است که افراد مهاجرفرصت های شغلی کانون را اشغال می کنند وباعث صدمه زدن به فرهنگ آن منطقه می شوند ،که صدمه دیدن فرهنگ، خسارت جبران ناپذیر تری درپی دارد.اردکان به عنوان یک کانون مهاجر پذیر متاسفانه بامهاجرت منفی  روبرو بوده است وافراد مهاجر از سطح فرهنگی ومالی پایین تری نسبت به فرهنگ خود شهر برخوردار بوده اند،ومعمولا در مناطق فقیر نشین یا بافت قدیمی که اجاره بهای کم تری دارد ساکن می شوند.در مهاجرت های منفی چون سطح فرهنگی مقصد، بالاتر است افراد مهاجر مجبورند خود را با سطح فرهنگی آن منطقه تطبیق دهند.که در این انطباق با دو حالت روبرو هستیم:1) افراد مهاجر سطح فرهنگی خود را بالا برده وبا فرهنگ مقصد هماهنگ شوند که این، نیاز به زمان طولانی تری دارد ،2) افراد مهاجربا تخریب فرهنگ مقصد،فرهنگ آن منطقه را تا سطح فرهنگ خود تنزل  دهند.که معمولا بحث تنزل مطرح می شود،در اردکان باید جلوی  مهاجرت های بی رویه ی افراد غیر بومی  را گرفت تا فرهنگ اردکان آسیب نبیند.باید به فکر پیشگیری باشیم ومتاسفانه به این موضوع اهمیت داده نمی شود چون اثرات خود را در بلند مدت آشکار می کندواز آنجا که ماهمیشه بی صبرو حوصله بوده ایم وبه فکراهداف کوتاه مدت،چنین اثراتی برای ما محسوس نیست.اگر از الان به فکر نباشیم در جامعه پذیری نسل های بعدی ونوپا دچار مشکل خواهیم شد. زیرا در این جامعه پذیری ها فرهنگ را به آن ها انتقال می دهیم تا حافظ میراث پدرانمان باشند.همان طور که اشاره شد مهاجران غیر بومی به دلیل عدم توان مالی معمولا در بخش های فقیر نشین وبافت قدیمی  ساکن شده اند،که این سکونت دو اثر عمده به دنبال خواهد داشت:مورد اول مربوط به بچه های بومی ما در این مناطق می شود،چنین مناطقی به دلیل عدم توجه ورسیدگی به آن ها فاقد امکانات ورزشی و وسایل بازی هستندویا بهتر است بگوییم گرفتار محدودیت امکانات شده اند.بنابر این بیشتر وقت کودکان به بازی و تعامل با کودکان غیربومی سپری خواهد شد،که بیشترین ضرر متوجه کودکان بومی منطقه خواهد شد. چراکهفرهنگ سطح پایین تری از افراد غیر بومی به آن ها منتقل می شود ودر دراز مدت اثربد خود را آشکار خواهد کرد. اخیرا تعدا ساکنین افغان هم در این مناطق زیاد شده است که این موضوع وضعیت اردکان را مصیبت بار تر خواهد کرد.چرا با وجود منطقه ی مخصوص اتباع بیگانه در اردکان، باید در سطح شهر ما پراکنده باشندواقدام جدی برای سامان بخشی آن ها انجام نشود؟بحث دیگر بحث گردشگری است،افراد گردشگری که وارد اردکان می شوند عمدتا بر دو دسته اند: در ایام عید، یا اینکه به صورت گذرااز شهر بازدید می کنند که معمولا دید وبازدیدشان را روی بافت قدیم شهر متمرکز می کنند.در جریان این دید وبازدید ها ممکن است رفتارهایی از افراد غیربومی ساکن در بافت قدیم سر بزند که ممکن است آن را به عنوان فرهنگ  اردکان تلقی کنند،در حالی که در این موارد فرهنگ اردکان قربانی رفتار های ناشایست افراد غیر بومی می شود وممکن است یک ذهنیت بد ونادرستی درباره ی اردکان ایجاد شود. باید به شعار پیشگیری بهتر از درمان جامه ی عمل پوشاند واین مهاجرت ها را کنترل کرد.خصوصا مسئولان شهر بایدبه فکر برنامه ریزی درباره ی مهاجرت افرادی که از استان های همجوار وارد شهر می شوند باشندواتباع بیگانه( افغان ها) را از سطح شهر وبافت قدیم که نمایان گر فرهنگ وتمدن اردکانی است جمع آوری کرده ودر منطقه ی مخصوص خودشان اسکان دهند تا در دراز مدت این فرهنگ غنی دچار آسیب نشود.   محمد مهدیزاده اردکانی دانشجوی برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران