افسردگی، یک بیماری روانی ناشی از اختلالات مغزی و سیستم عصبی نیست، افسردگی، یک انحراف عاطفی است. به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریب‏آلود، مجموعه‏ای از احساسات: غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بی‏تفاوتی و بی‏حوصلگی، خستگی و ضعف، ناامیدی و... را تحت عنوان افسردگی به دنبال می‏کشند و قربانی خود را به طرف خودکشی سوق می‏دهند. افکار غیرمنطقی، غیرواقعی و فریب‏آلود، میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار، تصحیح و اصلاح شوند، افسردگی نیز درمان خواهد شد. احساس طبیعی غم و اندوهغم و اندوه ، یک عکس‏العمل سالم و طبیعی در مقابل ضایعات، حوادث، ناامیدی‏ها و تغییرات بد زندگی است که ما اغلب، آن را سرکوب می‏کنیم. ما برای حوادث اسفناک زندگی، برای بیماری‏ها یا برای هر سختی و مشقتی که در زندگی با آن رو به رو می‏شویم دچار غم و اندوه می‏گردیم. ممکن است برای کاری که زمانی بر اثر ناپختگی و جوانی انجام داده‏ایم اکنون غصه‏دار شویم. متأسفانه بسیاری از ما نمی‏دانیم حالت صحیح و سالم غصه خوردن چگونه است و چه‏طور باید با آن برخورد کرد و چه‏طور آن را ارضا کرد ، و از دل بیرون راند؟ ما به خود ، اجازه گریه کردن نمی‏دهیم و غم و غصّه ی خود را انکار می‏کنیم. ما می‏ترسیم اشکمان جاری شود و دردها را بیرون بریزیم. در نتیجه، این عواطف را در سینه حفظ کرده ، هیچ وقت از آنها فارغ نمی‏شویم. آنها با فشاری که روی فکر و قلب ما وارد می‏سازند، رفتار و اعمال روزمره ی ما را از مسیر طبیعی منحرف می‏سازند، به‏گونه‏ای که به عوارضی چون «افسردگی» دچار می‏شویم. روان‏شناسان معتقدند که راه سالم برخورد با غم و اندوه، این است که: «هیچ وقت، فرصت گریه کردن را از دست ندهید».نسخه قطعی درمان: خداباوریبینش خداباورانه و توحیدی می‏گوید که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست. او جانشین همه نداشتن‏هاست. شخص خداباور می‏گوید: من دوستی شنوا، بینا، دانا و مهربان دارم که «بر هر چیز تواناست»و آن دوست و یاور خوب، «برای ما کافی است». شناخت‏درمانی می‏گوید: «با پیش آمدن حادثه‏ای ناگوار، آن را تعمیم ندهید و همیشه منتظر حادثه بدی نباشید. دلیلی ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود». اما بینش توحیدی می‏گوید: «خداباوری ، حصار امنی است که هر که در پناه آن قرار گیرد، هیچ گزندی را توانای غلبه بر او نیست».شناخت درمانی می‏گوید: «کامل‏گرایی و همه چیز را در حد بهترین خواستن، مایه رنج است». و بینش توحیدی می‏گوید: «هر پدیده و شی‏ء در جهان، نابودشدنی است مگر آن که رو به‏سوی او دارد. هیچ‏کس و هیچ‏چیز جز او بهترین نیست و او تنها ربّ اعلی و سزاوار دوست داشتن و پرستیدن است».  شناخت درمانی ممکن است نگرانی ما را از پاره‏ای مسائل برطرف کند، ولی نمی‏تواند اضطراب و افسردگی را ریشه‏کن کند. تنها خدا، صاحب و ناخدای این کشتی توفان‏زده است که می‏تواند انسان، این مسافر بی‏قرار را ـ که گرفتار کشمکش‏های درونی و بیرونی است ـ ، آرام کند. تنها برداشتن بینش‏های غلط (نفی خدایان دروغین)، موجب رستگاری نیست، بلکه باید بینش خداباورانه به دنبال آن، مطرح و جایگزین شود ، یعنی ارزش‏های فطری و خدایی، جانشین الهه‏ها و ارزش‏های دروغین شود.  آنچه امروزه با عنوان برنامه‏ریزی عصبی ـ کلامی تحت عنوان اداره مغز مطرح می‏شود، در اسلام، با فلسفه و مفهومی بسیار عمیق‏تر، عنوان شده است. اسلام می‏خواهد ما اداره‏کننده ی احساسات، عواطف، افکار و تمایلات خود باشیم، نه آنها مدیر ما.مذهب و خود ملامتگری کلیه مذاهب می‏خواهند که ما انسان‏هایی شاد و سرشار از نشاط باشیم و یکدیگر را دوست بداریم. به هنگام خطاکاری، ایمان و اعتقادمان به ما می‏گوید ، چون انسانیم مرتکب اشتباه می‏شویم. ما باید خود و حتی کسانی را که علیه ما کارشکنی می‏کنند ، ببخشیم.در انجیل آمده: «همسایه‏تان را چون خود دوست بدارید». این عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره می‏کند: دیگران را دوست بدارید : اما خودتان را نیز دوست بدارید. به تعبیری « نه دیگران را سرزنش کنید و نه خود را». تمام مذاهب به این حقیقت پی برده‏اند که آدمی، موجودی ضعیف است و با وجود تلاش‏های فراوان، باز هم گاهی مرتکب گناه می‏شود. البته ممکن است بتواند رفتارهای اعتراض برانگیزش را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد ، اما هرگز قادر نیست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتی خداوند ، رفتار نادرست را بر ما می‏بخشد، آیا ما نباید با خویشتن مهربان و سخی باشیم؟ شما با پیروی از تعلیمات مذهبی خود هیچ گاه دچار افسردگی ناشی از خود ملامتگری نخواهید شد. این، الگوی کاملی از همسویی مذهب و روان‏شناسی است، زمانی که در کنار یکدیگر قرار می‏گیرند.