الهی! باخاطری خسته، دل به جود و کرم تو بسته...دست از پاچه خواری اساتید شسته و در انتظار نمرات نشسته ام.گر پاس شوند کریمی، پاس نشوند حکیمی. نیفتم شاکرم، بیفتم صابرم که چاره ای ندارم جز اینکه بر همین درگاه بمانم و بخوانم و بخوانم. الهی شهریه ها بالاست که می دانی و جیب ما خالی است که می بینی. نه پای گریز از امتحان دارم و نه زبان ستیز با استاد... اصلا الهی دانشجویی را چه شاید و از او چه باید؟دستم بگیر که تو خدایی و درمانی و مرا همچو استاد نمی رانی...  علیرضا نوروزی