ژئواستراتژی دانش جدیدی که از سوی نظامیان بعد از جنگ جهانی دوم مطرح شده است. ژئواستراتژی علم کشف روابط بین عوامل جغرافیای و استراتژی، به ویژه استراتژی نظامی‌است بنابراین عوامل جغرافیای طبیعی و انسانی و رابطة آنها با استراتژی مورد مطالعه قرار می‌گیرد. بعضی از افارد، ژئواستراتژی را معادل ژئوپلیتیک دانسته اند که به بررسی روابط بین عوامل جغرافیایی، قدرت و استراتژی می‌پردازد آگاهی بر منابع غذا، انرژی، مواد کانی، موقعیت جزایر  شبه جزایر، تنگه‌های استراتژیک،  الگوهای حمل و نقل هوایی و دریایی، ایجاد و یا تغییر موازنه قدرتهای منطقه‌ای و سایر موارد، پژوهشگر مسائل استراتژیک را در تفسر  وتبیین وضعیت کنونی و حتی آینده ژئواستراتژیک مناطق جهان یاری می‌نمایند. جنبه‌های ژئواستراتژیک تنگه هرمز عبارتند از: الف) قرار داشتن در مسیر انتقال نفت مورد نیاز جهان غرب به عنوان یک نقطة کنترل و اعمال فشارها در واقع به دلیل وابستگی اروپا به نفت منطقه خلیج فارس و ینز بازار مصرف ثروتمند آن، این منطقه بخش حساسی از شبکه حمل و نقل دریایی اروپا را تشکیل می‌دهد. به همین دلیل در فضای ژئواستراتژیک اروپای غربی قرار می‌گیرد. از آنجایی که آمریکا و ژاپن و استرالیا نیز به نف منطقه خلیج فارس و آبراهه تنگه هرمز وابسته هستند، بنابراین این منطقه در فضای ژئواستراتژیک آنها نیز قرار می‌گیرد. در همین راستا است که تنگه هرمز به عنوان نقطه کنترل و اعمال فشار که اهمیت استراتژیک خاصی نیز دارد یاد می‌شود. زیرا قطع عبور نفت از آن، جهان را با بحران سختی روبرو می‌کند و اهرمی‌است که به کمک آن می‌توان به منافع استراتژیک آمریکا و قدرت عربی آسیب وارد ساخت.  ب) تکیه گاه دفاعی شبه جزیره عربستان: شبه جزیره عربستان سه نطقه کنترلی و دفاعی دارد که دفاع از شبه جزیره را آسان می‌کند، این سه نقطه عبارتند از: تنگه هرمز، تنگه باب المندب و کانال سوئز تنگه هرمز هم برای قدرت دریایی در مقابله با قدرت بری و هم برای قدتر بری در مقبله با قدرت دریایی نقش دفاعی مناسبی دارد؛ اگر توجه کرده باشیم بعد از بحران کویت نیروهای دریایی آمریکا و غرب عموماً پیرامون سه نقطه مزبور و آبهای فی مابین آن مستقر شدند و شبه جزیره عربستان را در حصار گرفتند. ج) واقع شدن در ابتدای دهلیز فلات ایران؛ تنگه هرمز در مسیر ارتباط به داخل فلات ایران قرار دارد و از طرفی می‌دانیم که بزرگترین و نزدیکترین راه ارتباطی اقیانوس هند به داخل فلات ایران، از بندرعباس و شمال تنگه هرمز عبور می‌کند؛ همچنین روشن است که بندرعباس تکیه گاه بحری ایران است و حذف آن از ایران، یا کنترل تنگه هرمز توسط یک نیروی خارجی، به تغییر وضعیت ایران منجر می‌شود و ایران را تبدیل به یک قدرت صرفاً بری می‌کند. زیرا در آن صورت خلیج فارس برای ایران، حکم دریای بسته ای را خواهد داشت. د) قرار داشتن در موقعیت مناسب برای ورود قدرت بری به شبه جزیره عربستان؛ با توجه به اهداف قدرت بری که دسترسی به بخش شمالی اقیانوس هند تا حد خط فرضی جنوب هندوستان به اتیوپی را در نظر داشت؛ و رسیدن به این هدف و ورود به شبه جزیره عربستان و اشغال آن را ضروری می‌نمایاند؛ بهترین راه برای تهاجم به شبه جزیره ـ غیر از بخش شممالی شبه جزیره ـ عبور از تنگه هرمز  وتعریف شمال شرق آن است؛ شمال شرق شبه جزیره با ارتفاعات مناسب رئوس الجبال و غیره، امکن تسلط بر بخش عمده شبه جزیره و بردباری عمان را ـ که در دید و تیر آن قرار می‌گیرد ـ برای قدتر بری فراهم می‌سازد. هـ) قرار گرفتن در موقعیت پخش بحران به صحنه عملیات اقیانوس کبیر؛ ژنرال کاستکس بر اساس عوامل جغرافیای جهان را به سه صحنه عملیاتی تقسیم می‌کند و برای هر یک از صحنه‌های مزبور یک مرکز و تعدادی شاخک قائل است؛ وی اهمیت شاخک‌ها را بیش از مرکز می‌داند و معتقد است جنگ از شاخک‌ها آغازو سپس به صحنه عملیات کشیده می‌شود؛ بنابراین باید جنگ را داخل شاخک محصور کرد و اجازه  نداد که از شاخک به صحنه عملیات پخش شود؛ زیرا به درگیری دول و بروز جنگ جهانی می‌انجامد ژنرال کاستکس، صحنه‌های عملیاتی را در چهارچوب جنگ محدود و نیروی رزمی‌مرکب از هوایی و زمینی و دریایی دارای سلاح اتمی‌تاکتیکی به شرح زیر مشخص کرده است: 1. صحنه اقیانوس اطلس 2. صحنه علمیات اقیانوس منجمد شمالی که به‌هارتلند کنونی زمین معروف است؛ زیرا اولاً جزایر آن در لجستیک و تدراک سوخت هواپیما‌ها استفاده می‌شود؛ ثانیاً کوهتاهترین مسیر عبور پرنده‌ها و موشکها به منطقه است؛ ثالثاً یخهای آن پناهگان خوبی برای زیر دریایی‌های اتمی‌ است. 3. صحنة عملیات اقیانوس کبیر که شامل خشکیها و آبهای بین دو خط فری کانادا به عرض آتش در شرق و دریای کارا به دماعه اویدنیک در غرب می‌باشد؛ این صحنه عملیات شامل اقیانوس‌های کبیر، هند و دریای پیرامون است و اقیانوس هند نیز خود شاخک مهم آن است. در این صحنة عملیاتی شاخک خلیج فارس از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا به عنوان یکی از کانونهای بحران کنونی و آیندة جهان شناخته می‌شود؛ تنگه هرمز نقطه مناسبی برای کنترل بحران در داخل خلیج فارس و جلوگیری از انتشار آن به داخل اقیانوس هند و کبیر است. و) موقعیت تنگه در حاشیه و ریملند؛ همانطور که در نظریه‌های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ریملند آمده است صحنه کشمکش دو قدرت بری و بحری است و هر دو برای جلوگیری از نفوذ رقیب بر آن تلاش می‌کنند. تنگة هرمز به دلیل واقع شدن در قسمت انتهای جدار نازک ریملند، محل انطباق خطوط دفاعی دو قدرت  است. یعنی خط دفاعی قدرت بحری و بری در تنگه هرمز؛ در نتیجه هر دو قدرت بر کنترل آن نظر داشته اند. شوروی و قدرت بری سه جبهه دفاعی داشت که سومین جبهه دفاعی غرب در مقابل شوروی بر شمال خلیج فارس و تنگة هرمز منطبق بود. تنگة هرمز در مرکز خط دفاعی مشترک دو قدرت بری و بحری واقع بود. البته این دیدگاه قبل از فروپاشی شوروی صادق بود و امروزه از اهمیت کمتری برخوردار می‌باشد. ز) ایجاد پیوستگی برای نیروی دریای بحری؛ تنگه، جایگاه مناسبی برای برقراری ارتباط بین بدنة اصلی نیروی دریایی با واحدهای مستقر در داخل خلیج فارس است، و اساساً امکان دفاع از بخش شمالی خلیج فارس را به ویژه در خط دفاعی قدرت بحری در مقابله با قدرت بری، به وجود می‌آورد؛ در واقع نیروهای دریای ضمن حفظ ارتباط با عقبة خود در اقیانوس هند، می‌توانند خط دفاعی خود را تا دهانه فاو گسترش دهند این در حالی است که دفاع از چاههای نفت و خط حمل آن در خلیج فارس بخشی از استراتژی قدرت بحری است. ح) ایجاد تسهیلات تدارک نیرو و لجستیک؛ واحدهای رزمی‌دریایی و خشکی مستقر در خلیج فارس و داخل کشورهای منطقه، به تدارکات مستمر نیاز دارند و تأمین نیرو و تدارکاکت از قبیل مهمات، اسلحه، غذا، پوشاک و ... عمدتاً با ناوگان دریایی انجام می‌پذیرد و ناوگان نیز برای تأمین آن باید از تنگه هرمز بگذارد؛ بنابراین تنگه در لجستیک عملیات به عنوان رکن استراتژی نظامی، نقش مهمی‌دارد. ط) تناسب جغرافیایی و حقوقی تنگه برای عبور واحدهای ویژه دریای و هوایی؛ برای حضور واحدهای تنگه به گونه‌ای است که امکان عبور زیر دریای‌های اتمی ‌و ناوهای هواپیمابر از آن وجود دارد. ورود زیر دریایی‌های اتمی‌به داخل خلیج فارس هر چند بخاطر شرایط توپوگرافیک کف خلیج فارس، نمی‌توانند از قدرت مانور و تحرک مناسب برخوردار باشند، تهدید بالقوه‌ای برای امنیت قدرت بری محسوب می‌شد. علاوه بر این تنگة هرمز به علّت داشتن وضعیت جغرافیای و حقوقی مناسب که در کنوانسیون 1982 حقوق دریاها پیش بینی شده است، انکان تردد شناورها و ناوهای جنگی هواپیمابر وعبور مخفیانه زیر دریایی‌ها و عبور ترانزیت هواپیماهای جنگی و تجاری فراهم است؛ و قدرت بری و بحری که در یک ائتلاف مشترک، اصل عبور ترانزیتی از تنگه‌ها را به تصویب رساندند از این امکان نیز استفاده می‌برند.  بعد از بحران تهاجم عراق به کویت، ناوهای هواپیما برآمریکا وارد خلیج فارس شدند قابل توجه است که تنگه هرمز فاقد جایگزین است و تنها برای ورود و خروج زیر دریایی‌ها و ناوها و شناورها بین خیلج فارس و آبهای آزاد جهان، راه تنگه هرمز است و ویژگیهای جغرافیای و حقوقی لازم که دو عنصر اصلی و مهم برای عملیات دریایی محسوب می‌شوند نیز در تنگه هرمز فراهم است. ی) تنگه هرمز به عنوان مکمل استراتژی برّی؛ استراتژی برّی به منظور ایجاد پیوستگی با واحدهای دریایی خود در اقیانوس هند و همچنین کنار زدن رقیب و کنترل آن در خلیج فارس و اقیانوس هند و نیز ایجاد فشار به ماشین جنگی قدرت بحری از طریق ممانعت کردن از عبور نفت و سوخت مورد نیاز آنها به تنگه هرمز نیاز داشت و دسترسی به تنگه، امکان دستیابی به اهداف استراتژیک یاد شده را برایش به وجود می‌آورد. یا» تأمین امنیت جناح چپ نیروهای قدرت بری؛ چنانچه قدتر بری از شمال شبه جزیره عربستان به جنوب کشیده شود، در صورتی امنیت خواهد داشت که جناح چپ آن تأمین شده باشد و این امر با تصرف تنگه هرمز و جلوگیری از ورود قدرت بحری به خلیج فارس مقدور است؛ و از آنجایی که خلیج فارس در آرایش نیروی زمینی، شکاف ایجاد می‌کند، بنابراین ضرورت حفظ امنیت جناح چپ آن مضاعف می‌شود؛ زیرا وقتی تنگه در کنترل قدرت بری باشد نیروی بحری تهدید کننده‌ای برای گسترش قدرت بری در خلیج فارس موجود نخواهد بود و از طرفی نیروی زمین تجزیه شده در اثر شکاف خلیج فارس مجدداً در تنگه هرمز به هم خواهد رسید و به سمت جنوب برای عقب راندن رقیب از پایگاهای جنوب شرق شبه جزیره به پیش خواهد رفت. یب) صرفه جویی در قوا؛ قدرتهای بری و بحری برای کنترل خلیج فارس و سواحل آن در تنگه هرمز به حداقل نیرو نیاز دارند؛ در صورتی که انجام عملیات نظامی‌در داخل خلیج فارس، به استفاده از نیروی زیادی احتیاج دارد و تجارب دوران جنگ عراق علیه ایران، و نیز استقرار نیروهای غربی در مدخل تنگه هرمز برای کنترل ترددها، این موضوع را تأیید می‌کند. لازم به توضیح است که برای کنترل ناوهای عراق و اجرای تحریم اقتصادی، واحدهای دریایی کشورهای غربی پیرامون تنگه هرمز مستقر شدند. تا اولاً با صرف حداقل نیرو امکان کنترل وجود داشته باشد؛ ثانیاً از دسترس هواپیماهای عراق حامل موشک‌های اگزومه، دور باشند. کنترل گذرگاه هرمز به معنی صرفه جویی  در قوا، هزینه و زمان است و مشکل ایجاد و مدت فرماندهی و خطر تفرقه در واحدهای داخل خلیج را نیز کاهش می‌دهد. یج، مکتی بودن تنگه به آبهای آزاد اقیانوش هند؛ اتکای تنگه به آبهای آزاد و عمیق اقیانوس هند، امکان دفاع و تصرف تنگه را به قدرت بحری می‌دهد؛ زیرا نیروی دریایی همراه با زیردریایی‌ها و واحدهای مکمل آنها، به راحتی امکان مانور و گسترش و آرایش مورد نظر را در دریای عمان دارند و فضای آبها اجازه این کار را به قدرت بحری می‌دهد. مجموع امتیازات ژئواستراتژیک تنگه هرمز، آن را دارای خصوصیات منحصر به فردی نموده است که کمتر تنگه از آن برخوردار است به ویژه که تنگه هرمز جایگزین نیز ندارد. kamal sorayya2009