هر چه از گذشته به سمت حال
حرکت می کنیم مشاهده می کنیم که اختیارات رئیس جمهور در ایالات متحده ی آمریکا وسیع تر شده است
اگرچه قانون اساسی ایالات متحده ی آمریکا اقتدارات رئیس جمهور را پیش بینی کرده است اما می توان گفت که
امروزه تعادل قدرت در قوای سه گانه به نفع قوه ی مجریه به هم خورده است البته
عوامل متعددی سبب این امر شده است که اجمالأ به آنها اشاره می کنم :
حس فزون خواهی و جاه طلبی
در هر انسانی وجود دارد که موجب می شود از امکانات سوء استفاده کند و آنها را در
جهت گسترش و افزایش اقتدارات و اختیارات خود استفاده کند و طبعأ رئیس های جمهور
آمریکا با توجه به دامنه وسیع اختیارات از این قاعده مستثنا نبوده اند .
یکی از مبانی مهم اقتدار
رئیس جمهور آمریکا روش انتخاب وی می باشد زیرا خود را منتخب ملت دانسته و به همان
اندازه که اعضای کنگره ، خود را نماینده ملت می دانند او نیز خود را مظهر اراده
ملی می داند . از دیگر عوامل اقتدار رئیس جمهور آمریکا در سال های اخیر ، گسترش
فزاینده ی دستگاه های دولتی و نیمه دولتی می باشد .
بروز بحران ها و مشکلات و
مصائب ملی از قبیل جنگ داخلی 1860 ، جنگ جهانی اول ، بحران اقتصادی 1932 و سر
انجام جنگ جهانی دوم در گسترش اقتدار رئیس جمهور سهم بسزایی داشت و همچنین نیاز
مردم به داشتن یک رهبر که بتواند هدایت عمومی آمریکا را بر عهده بگیرد و مظهر ملیت
باشد از دیگر عوامل اقتدار رئیس جمهور محسوب می شود .
باید توجه داشت که هر چند
مردم به اهمیت تفکیک قوا پی برده اند و تا حدی به امور سیاسی آشنا شده اند اما باز
تحمل فقدان رهبر به عنوان مظهر ملی را ندارند و در ساختار سیاسی ایالات متحده
آمریکا مناسب ترین موقعیت برای ارضاء این نیاز کسی جز رئیس جمهور نیست .
(( ویلسن )) در یکی از کتب
خود می نویسد : (( ملت که رئیس قوه ی مجریه را انتخاب می کند عقیده دارد که تنها
نماینده ی حقیقی او ، رئیس جمهور است و نظر او در کلیه ی امور صائب می داند . اگر
رئیس جمهور بتواند خواسته های ملی را خوب درک کند و در بر آوردن این خواسته ها
پافشاری نماید ، در مقابل اراده ی او ، کسی را یارای مقاومت نخواهد بود )). این جاست که می توان به اهمیت افکار
عمومی پی ببریم .
۹۱/۰۱/۲۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.