شهریور91 بود که بنده شاخ غول عظیم الجثه کنکور را شکستم که
مثلا با یک رتبه تقریبا خوب بروم و درس بخوانم و مثلا برای خودم کسی بشوم!!!
خلاصه با همین ذهنیت راهی تهران شدم برای ثبت نام.
در طول راه چه فکرا که نمی کردم. از دانشگاه و دانشجو شدن و
زندگی تو یه شهر جدید و حس استقلال گرفته تا افتخار آفرینی !! و چه قدر درست
بود!!!
درست بودنشو وقتی فهمیدم که ثبت نامم تموم شد و داشتم از
خانواده خداحافظی میکردم...
اونجا بودکه فهمیدم این حس استقلالی که میگن چقدر سخت به
دست میاد...
وقتی مجبور شدم با 5 نفر دیگه هرکدوم با رفتارای خاص و بعضا
غیرقابل تحمل!! تو یه اتاق زندگی کنم؛ تازه فهمیدم تحمل یعنی چی!!!
وقتی موقعی که مریض میشی و دیگه از اون مامان بابا خبری
نیست که نازتو بکشن و پرستاری کنن ازت؛ وقتی یه وقتایی دلت خیلی میگیره ولی
نمیتونی با آدمای اطرافت حرف بزنی تازه میفهمی غریبی و تنهایی یعنی چی...
وقتی واسه حفظ حجابت از این و اون تیکه میخوری
تازه میفهمی چند مرده حلاجی و چقدر میتونی به عقایدت پایبند باشی و در برابر اون
تیکه ها و نگاه های سنگین مقاوم باشی...
و کلی مشکلات دیگه که همشون یه درس میشن واسمون
...
اما
با همه
سختیایی که داره اوقدر فایده داره و اونقدر زندگی دانشجویی شیرین هست که به جرئت
میتونم بگم خدایا شکرت که تو همچین
موقعیتی هستم و راضیم از خودم...
نوشته شده توسط خانم سمانه بهجتیدانشجوی مهندسی برق دانشگاه پلی تکنیک تهراناز اعضای خانه ی دانشجو
۹۳/۰۸/۰۴
مجتبی کمالی
البته یه کم اغراق درش وجود داره چون که حداقل دانشگاه علم وصنعت اینجوری نیست در رابطه با زندگی خوابگاهی هم به نظر من درس خوندن تو خوابگاه و دانشگاه خوب ارزش دوری از خونواده رو نداره
Unknown
سلام دوستان . . .
من پویا هستم دانشجوی رشته متالورژی هستم . . .
اجی جان :
بله من تا حدودی موافق حرفتون هستم ...
بله دوری سخته . مخصوصا برای دختر ها که بسار احساسی تر از پسر ها هستند ...
اما سختی های در این راه وجود داره.من تا ترم 6نفهمیدم این سختی هارو ...
سختی نه این سختی های که شما فرمودید . نه اصلا
سختی: فکر و پشیمونی از این فاصله ای که تحمول کردید و انتها میبینید . کاشکی این سختی رو نمیکشییدید و در قبالش پیش خانواده ای گرمتون بودید .
*این حرففی رو زمانی درک میکنی که نزدیک به اخرای ترمت باشی *
نقل : این نظر من وبیش از 100 دانشجو(شهرستانی)...
با تشکر:پویا متال
من پویا هستم دانشجوی رشته متالورژی هستم . . .
اجی جان :
بله من تا حدودی موافق حرفتون هستم ...
بله دوری سخته . مخصوصا برای دختر ها که بسار احساسی تر از پسر ها هستند ...
اما سختی های در این راه وجود داره.من تا ترم 6نفهمیدم این سختی هارو ...
سختی نه این سختی های که شما فرمودید . نه اصلا
سختی: فکر و پشیمونی از این فاصله ای که تحمول کردید و انتها میبینید . کاشکی این سختی رو نمیکشییدید و در قبالش پیش خانواده ای گرمتون بودید .
*این حرففی رو زمانی درک میکنی که نزدیک به اخرای ترمت باشی *
نقل : این نظر من وبیش از 100 دانشجو(شهرستانی)...
با تشکر:پویا متال
sama
سلام فاطمه جون
ممنون عزیزم
همچنین شما
ممنون عزیزم
همچنین شما
*فاطمه ملاحسینی *
سلام سمانه جون
یه شب ک برام خاطرات کنکورتو تعریف کردی فهمیدم چقد اراده محکم داری ! امیدوارم تا پایان این 4 سال و ایضا در ادامه تحصیل همین اراده رو حفظ کنی ... چه توی درس ؛ چه توی حفظ حجاب و چه توی برخورد با مسوولین و خلاصه هر چی ...
عالی بود
یه شب ک برام خاطرات کنکورتو تعریف کردی فهمیدم چقد اراده محکم داری ! امیدوارم تا پایان این 4 سال و ایضا در ادامه تحصیل همین اراده رو حفظ کنی ... چه توی درس ؛ چه توی حفظ حجاب و چه توی برخورد با مسوولین و خلاصه هر چی ...
عالی بود
طاقداری
نفرمایید خانم بهجتی.اتفاقا خیلی خوب بود.....خیلییییییی خوشم اومد
sama
خانم میرجانی عزیز مسئولین ما هم همین جوری رفتار میکنن/
من هم ترم 2 به همین نتیجه شما رسیدم
**********
خانم طاقداری عزیز ممنونم....
دیگه ببخشید که دست به قلم بنده خوب تیست و به پای متنای فوق العاده قشنگ شما نمی رسه...
من هم ترم 2 به همین نتیجه شما رسیدم
**********
خانم طاقداری عزیز ممنونم....
دیگه ببخشید که دست به قلم بنده خوب تیست و به پای متنای فوق العاده قشنگ شما نمی رسه...
f.mirjani
سلام
من زندگی خوابگاهی رو ب اون صورت تجربه نکردم ولی واقعا حرفاتون ملموسه..........
راجع ب اون تیکه عکس ک گفته باید با مسئولین با نرمش برخورد کرد........برا من برعکسش اتفاق افتاده.........
راجع ب گروه درسی ک برداشته بودم رفتم از دانشکده سوال کردم و ۴نفر شونه خالی کردن و نفر آخر......
دستشو گذاشته بود زیر سرش و لبخند میزد و جواب همه سوالات منو داد........میگف نمیدونم.
ب این نتیجه رسیدم ک واقعا کارشون سخته و توقع ما زیاد........خب همه ک همه چیزو نمیدونن.!!!
من زندگی خوابگاهی رو ب اون صورت تجربه نکردم ولی واقعا حرفاتون ملموسه..........
راجع ب اون تیکه عکس ک گفته باید با مسئولین با نرمش برخورد کرد........برا من برعکسش اتفاق افتاده.........
راجع ب گروه درسی ک برداشته بودم رفتم از دانشکده سوال کردم و ۴نفر شونه خالی کردن و نفر آخر......
دستشو گذاشته بود زیر سرش و لبخند میزد و جواب همه سوالات منو داد........میگف نمیدونم.
ب این نتیجه رسیدم ک واقعا کارشون سخته و توقع ما زیاد........خب همه ک همه چیزو نمیدونن.!!!
طاقداری
سلام دوستم
واقعا واقعا حرفات حرفای دل من بود. واقعا
اصلا انگار یک زندگی جدید شروع میشه که همه چیز واقعیتره. تا قبل فقط یک کاریکاتوری ازش بوده.
خیلی خوب بود. حال کردم
واقعا واقعا حرفات حرفای دل من بود. واقعا
اصلا انگار یک زندگی جدید شروع میشه که همه چیز واقعیتره. تا قبل فقط یک کاریکاتوری ازش بوده.
خیلی خوب بود. حال کردم
در رابطه با ارزش زندگی خوابگاهی و دانشگاه خوب و ... فعلا نظری ندارم
امیدوارم داشته باشه ارزششو...
:)