بسم الله** توجه این مطالب فقط نظر شخصی مصطفی فتاحی در مورد کتاب امکان آقای مهندس سخاوتی می باشد، از نقد نامیدن این مطالب به شدت خودداری شود**ق.خ: آخراش خیلی بی حوصله بودم خیلی بد نوشتم در کل کتاب امکان کتاب خوبی است اما برای اینکه بخونیم و درست راهمون رو انتخاب کنیم نه اینکه هر چی گفته رو باور کنیم. به هیچ عنوان حامی سیستم آموزشی مشکل دار دانشگاه ها نیستم اما ما خود دانشجو ها می تونیم تابع محض این سیستم نباشیم حالا هم برید ادامه مطلب و تراوشات این ذهن پریش رو بخونید البته بنده در مورد وقتی که برای خواندش می گذارید مسئولیتی ندارم.و من الله توفیق
این مطلب که سالانه عده زیادی از افراد در پروسه قبولی در دانشگاه عمر می گذرانند غیر قابل انکار است و همان طور که جناب سخاوتی می فرمایند عوامل مشوق فراوانی در این پروسه همراه دنش آموزان هستند. تکلیف موسسات کمک آموزشی که معلوم است اما در مورد پدر و مادر آیا این بزرگواران فقط در رفتن به دانشگاه ما را تشویق می کنند اگر به زندگی خود بیشتر دقت کنیم خواهیم در یافت که این عزیزان در هر راهی که قدم بگذاریم در کنار ما خواهند بود و نقش حمایتی خود را به خوبی انجام خواهند داد. و در بازه زمانی هفت تا هجده سال مسیر غالب اکثر افراد تحصیل علم است!!!در مورد دانشگاه ها نمی توان انکار کرد که دانشجو منبع درآمدی دانشگاه می باشد که اگر غیر از این بود این همه تلاش برای افزایش تعداد رشته و در پی آن دانشجو صورت نمی گرفت و دانشگاه پیام نور و آزاد مثل قارچ تمام کشور را پر نمی کرد. اما دانشگاه در بهترین حالت استاد دانشگاه تربیت نمی کند، با افزایش تعداد دانشگاه و دانشجو به تبع نیاز به استاد نیز افزایش می یابد بدیهی است که انسان راحت طلب به جای استفاده از آموخته های دوران تحصیل ترجیح می دهد که فقط منتقل کننده آن باشد پس از گذراندن دوره فوق لیسانس راهی وادی استادی می شود و مضحکه دانشجویان!!عصر حال عصر اطلاعات است با حضور در فضای های مجازی به راحتی می توانید در دریای اطلاعات غوطه ور شوید ولی مساله مهم این است که اگر بدون داشتن اطلاعات پایه قوی وارد این دریا بشویم به طور حتم غرق خواهیم شد، کسی نمی تواند منکر این بشود که سیستم آموزشی حاکم مبتنی بر حفظ است اما دلیلی بر این نیست که هر کس حافظه بهتری داشته باشد فرد موفق تری باشد حداقل در مورد رشته های فنی مهندسی که اینگونه است.نکته دیگر اینکه شاید کسی برای محاسبه شلی وسفتی آسفالت بزرگراه همت جذر 89923 را دستی حساب نکند اما باید مساله بتواند حل کند که در آخر به جذر 89923 برسد.مطابق تقسیم بندی سه دوره ای زندگی به دوره خردسالی، بزرگسالی و کهن سالی می توان گفت که طول کشیدن دوره اول برای انسان ها متفاوت است به گونه ای که عده ای در اثر شرایط زندگی در همان اوایل نوجوانی (دوره راهنمایی) به شرایط بزرگسالی می رسند و هستند عده ای که از خردسالی وارد دوره کهن سالی می شوند و به عبارتی هیچ وقت بزرگ نمی شوند.ویژگی دوره خردسالی(یا همان بچگی کتاب امکان) این است که فرد هیچ مسئولیتی ندارد و هم هیچ اختیاری در تصمیم گیری یا با ارفاق فقط می تواند در محدوده فکری از قبل مشخص شده از قبل تصمیمات کوچکی بگیرد.طبق کتاب امکان دوره بزرگسالی دوره است که به انسان می گویند تو دیگه بزرگ شدی " این یعنی اینکه خودش باید بتواند از پس مسئولیت های زندگیش برآید" " تصمیم های زندگیش را خودش بگیرد و خوب و بد نتیجه تصمیماتش را بپذیرد" و چیز هایی به قول آقای سخاوتی ترسناک دیگر که برای تعویق انداختن آن انسان به دانشگاه پناه می برد که حداقل 4 سال دیگر زیر چتر حمایتی پدر و مادر باشد و فارغ از مشغله های زندگی بزرگسالی زندگی آسوده ای داشته باشد. اما به راستی اینگونه است ؟؟؟ بنده بر اساس تجربه شخصی و مشاهده اطرافیانم می گویم لااقل برای اکثر کسانی که در شهر های دور از خانواده مشغول تحصیل اند اینگونه نیست، درست است که دانشجو در این دوران پشتش به خانواده که چندین کیلومتری او قرار دارند گرم است ولی باید مسئولیت خیلی از تصمیمات خود را بر عهده بگیرد که در زیر چند تایی را ذکر می کنم:1- انتخاب رشته تحصیلی: بعد از گذشت سال اول خیلی های در مورد این که چرا این رشته را انتخاب کردند به فکر فرو می روند که فلان رشته هم خوب بود یا من از رشته خوشم نمیاد و در جنبه مثبت اینکه چه خوب شد به این رشته اومدم و خدا رو شکر که به فلان رشته نرفتم البته جای این تفکر در دوران دانشجویی نیست بلکه دانش آموز باید در دوران دبیرستان (در بدترین حالت) به این موضوعات فکر کند.2- انتخاب محل تحصیل: پس از اعلام نتایج انتخاب رشته اولین چیزی که ذهن دانشجو رو مشغول میکند اینه که من می توانم در این شهر دوام بیاورم و از این مدل سوالات3- تصمیمات مالی4- تصمیمات احساسی5- الخدر دانشگاه کم چیزی به انسان آموزش داده می شود که در زندگی آینده اش واقعا مورد استفاده اش قرار بگیرد اما این برای کسانی صادق است که تحت اثر سیستم آموزشی برای کسب معدل بالاتر فقط به حفظ کردن جزوات آموزشی بسنده می کنند و دنبال هیچ چیز دیگری نمی روند این افراد احتمالا از آن دسته اند که از خرد سالی مستقیم به کهن سالی می روند اما دانشگاه مثل دریایی است که به اندازه ظرف خود می توانید از آن بردارید هر چند به صورت پیش فرض ظرف کوچکی در اختیار شما قرار می گیرد.اما اینکه می توانیم خیلی از این چیزها ها رو در خارج از دانشگاه یاد بگیریم البته که این صحیح است اما آنجا هم باید از استادی یاد بگیریم یا با صرف زمان و گاها هزینه بیشتر خودمان یاد بگیریم در حالی که در دانشگاه علاوه بر یک سیر تکاملی که متاسفانه شاخه های زائد آن کم نیست، عده ای استاد با معلومات لازم به صورت همیشگی در دسترس ما هستند.اما اگر خود دانشجو واقعا در جست و جوی دانش نباشد و برای دوری از زندگی واقعی به دانشگاه آمده باشد به طور حتم از دانشگاه هیچ چیزی را کسب نمی کند در پاره ای از اوقات حتی مدرک. پس اول باید خود دانشجو بخواهد و اگر بخواهد می تواند همه چیز را در دوران دانشجویی یاد بگیرد.** اون چیز هایی که جناب سخاوتی گفتن که تو دانشگاه یاد نمی گیریم رو سعی کنید در هر جایی و زمانی یاد بگیرید**در مورد سی کار عنوان شده همین رو بگم که لازمه انجام همشون کسب اطلاعات کافی در مورد اون کاره و به نظر من در دانشگاه این کار راحت را انجام می گیرد و این در صورتی است که برای انتخاب رشته تحصیلی در دانشگاه دقت کافی داشته باشیم چون اگر بدون هیچ علاقه ای و عدم اطلاع از توانایی ها خود رشته ای رو انتخاب کنیم به طور حتم دانشگاه هیچ کمکی نمی تواند به ما بکند و میشود اینکه با مدرک مهندسی کامپیوتر مرکز مشاوره باز می کنیم.به قول مهندس سخاوتی: " وقتی مسیری را انتخاب می کنی، مهمتر از خود مسیر اینست که بدانی در قدم گذاشتن در آن مسیر حق انتخاب داشته ای. و اینکه نسبت به مسیرهای دیگر و مشخصات آنها آگاهی داشته باشی. از آن مهمتر اینکه حالا با این همه انتخاب که پیش روی تو است، بدانی و آگاه باشی که مسئولیت کامل تصمیمی که می گیری، به عهده خودت است و در آینده نمی توانی کسی یا چیزی را به خاطر شکست یا نرسیدن به آرزوهایت محکوم و سرزنش بکنی."** قسمت علم زدگی خیلی خوب گفته شده حتما دوباره بخونید**از بلاگ آقای مصطفی فتاحی اردکانیmstffa.blog.irدانشجوی کارشناسی مهندسی کامپیوتر(سخت افزار).دانشگاه صنعتی همداناز اعضای خانه ی دانشجو
۹۳/۰۷/۲۳
خیلی خوب بود
حرف های من تجربه های دوساله است و قصد رد کردن تجربه های چندین ساله ی آقای سخاوتی را ندارم.ولی بنظرم به این غلظت که ایشان می فرمایند نیست
1.دانشجو خیلی چیزها را از دانشجو می گیرد و خیلی چیزها را به دانشجو نمی دهد، اما هنوز هم در دانشگاه ها دانشجوها فرصت های نابی به دست می آورند که هیچ جای دیگری به دست نمی آید.
2.دانشگاه واقعا ذهن آدم را خلاق تر و باز تر می کند. و معمولا دانشجو جماعت بقول ماها روشن تر از دانشگاه نرفته ها هستند.
3.علم چیز الکی نیست که آدم با کشاورزی و عکاسی عوض کند. و بفعلا جایی بهتر از دانشگاه در این مملکت برای علم آموزی وجود ندارد.
4.آدم ها در دانشگاه واقعا بزرگ می شوند. مخصوصا آن دست از دانشجو هایی که از شهرهای کوچک وارد محیط های بزرکتر می شوند. مخصوصا تر خوابگاهی ها. اصلا برای ورود به جامعه وارد می شوند.(آنجای کتاب که می گفت داشتم فرش می شستم و ارتباط بلد نبودم را اصلا قبول ندارم. اکثر آنهایی که دیده ام 180 درجه متفاوت اند.)
5.قرآن تنها گزینه است و اینقدر مهجور مانده. ما وظیفه داریم قرآن را یاد بگیریم. اگر یک سال وقت داشتم حتما تنها موزدی که سراغش می رفتم، حفظ قرآن بود. اصلا هیچ چیز مهم تری به نظرم نمی آید.
در کل خیلی خوب بود. از شما بخاطر وقت و انرژی که صرف کردید متشکرم.پیروز باشید