رشته های ریاضی و تجربی هر روز در حال فتح قلل جدیدی از علم هستند از نانو و سلول های بنیادین گرفته تا ساخت ماهواره و تسلیحات مخرب میکروبی و اتمی... اما در علوم انسانی کماکان بشر دارد درجا می زند و از اصل و روزگار وصل خویش بیشتر فاصله می گیرد. در جامعه شناسی سیاسی هنوز بحث جامعه مدنی بحث داغ است؛ بطوری که نظر ارسطو در خصوص گردآمدن افراد جامعه، نظر اصحاب قرارداد اجتماعی همچون لاک، هابز و روسو در خصوص تقابل با وضع طبیعی و نظر متاخران در خصوص وجود NGO (از جملهNGO خانه دانشجو)، صنوف مورد بررسی قرار می گیرد! در فلسفه سیاسی که به چیستی ها و چرایی ها می پردازد هنوز بحث اصلی میان اصالت وجود و ماهیت است که در آخر هم می گویند که اسلام معتقد به اصالت وجود و غرب معتقد به اصالت ماهیت است! در اقتصاد سیاسی هنوز درگیر اهم و مهم هستند که بالاخره اقتصاد زیر بناست یا سیاست! در جغرافیای سیاسی هم هنوز به دنبال هارت لند می گردند... در اندیشه سیاسی هنوز بحث اصالت فرد و جمع، نقطه کانونی مباحث است و هنوز ارسطو و افلاطون در مقابل هم رژه می روند و مارکس و لاک جولان می دهند. در تاریخ سیاسی هنوز قرون وسطی، اوسط قرون پنداشته می شود بی آنکه از خواب خوش هلنیسم غرب مدار بیدار شویم! در اخلاق سیاسی هنوز دعواها بر محور لائیک و سکولار است و اخلاقیون حرفی برای گفتن ندارند و کماکان پرنسِ ماکیاولی یکه تازی می کند(البته اگر این حدیث پیامبر را قبول داشته باشیم که نیمی از دین اخلاق است.) حالا شاید بفهمم چرا 8 سال پیش معلم فیزیک و مشاور مدرسه اصرار داشتند که رشته ریاضی بخوانم یا رشته تجربی! آنها به دنبال رشد من بودند اما من در خیال واهی رشد علوم انسانی.... و این شد کمالی که در فیزیک و الکترونیک حرف ها برای گفتن داشت حالا در علوم انسانی، اسیر شنیدن حرف های پوچ اندیشمندان هلنیست اسبق خود گشته است... هرچند کمدش مملو باشد از الواح تقدیر.. اما اسیر است... اسیر... اسیر آن نیست که جسمش محبوس باشد؛ اسیر آن است که اندیشیدنش را حبس کنند...    نوشته شده توسط آقای کمال ثریافارغ التحصیل کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه تربیت معلم تهراناز اعضای خانه ی دانشجو