بخش اول – جداسازی جنسیتی
اگر خیلی ساده بنگیریم فکر می کنیم جدا سازی جنسیتی و یا به گفته ای محرم سازی کار نظام جمهوری اسلامی است و لاغیر ، در صورتی که بدین شکل نیست
در تمام زمانها و همچنین در تمام نقاط دنیا همیشه تفکیک جنسیتی وجود داشته است و حتی در بین بسیاری از حیوانات نیز این تفکیک وجود دارد که می توان برای مثال به مواردی اشاره نمود
برای مثال در خیلی از کشورهای پیشرفته مثل فرانسه و ایتالیا در قطارهای شهری و بین شهری واگن مخصوص خانمها وجود دارد و یا در زمان محمد رضا ، آرایشگاه زنانه و مردانه یا همچنین حمام زنانه و مردانه جدا از هم بود و می توان اشاره به زمان قاجار نمود که همیشه اندرونی ها وجود داشته که فقط بانوان می توانسته اند در آن رفت آمد داشته باشند و چنانچه در اندرونی به خدمات مرد انه نیاز بوده ( البته بجز شاهنشاه وقت ) ابتدا او را با یک عمل وحشیانه ، خارج از اتاق عمل و به دست دلاک عزیز تبدیل به خانم می کردند آنگاه او می توانسته وارد اندرونی شود و به خدمات ارزشمند خود بپردازد که بعد از عمل فوق به او خواجه محرم می گفته اند
اما بحث مخالفان و موافقان تفکیک جنسیتی در بود و نبود آن نیست بلکه در شدت و ضعف آن است یا به قول همسایگان گرامی افراط و تفریط
در این چند سال گذشته در جامعه ما این شدت و ضعفها بسیار زیاد به چشم می خورد که همیشه باعث مشکلات خاص شده است که برای نمونه می توان به نظام آموزشی کشور اشاره نمود
در دوران ابتدایی دختران و پسران جدا از هم و در مدارس مخصوص به خود درس می خوانند ، حتی زنگ شروع و پایان کلاسها به شکلی تنظیم می شود که در راه مدرسه همدیگر را نبینند و با آرامش کامل و با خیالی آسوده تنها به درس و مشق خود بیندیشند و لا غیر
آنگاه نتیجه می شود اینکه تعداد زیادی از دانش آموزان گرامی تنها به امید ورود به دانشگاهای مختلط درس می خوانند و چند ترم اول بزرگترین درس زندگی آنها شناخت جنس مخالف است و پر نمودن عقده های درونی و چند ترم نیز سر گرم مراسم ازدواج دانشجویی و ... ادامه مطلب
بخش دوم – توالت عمومی
نمی دانم مربوط به نوع غذا مصرفی سلف دانشگاه بود و یا نگرانی و دلهره و دلشوره امتحان که دل پیچه ( همان دل درد خودمانی ) بسیار شدید و سختی گرفته بودم ، خوشبختانه زنگ تفریح و یا همان ربع ساعت استراحت بین دو کلاس بودیم و در حال آماده شدن برای یک جلسه حساس امتحانی
در دانشگاه ما دو سرویس توالت رو بروی هم وجود داشت که روی در ورودی یکی عکس خانمی دامن پوش و یکی دیگر آقای مرتب با کلاه مخصوص که علامت ورود آزاد برای هر گروه جنسیت خاص را نشان می دادند
در هر سرویس دو عدد توالت وجود داشت که در زنگهای میان کلاسی بسیار شلوغ می شدند بخصوص در این روز که بسیاری از همکلاسیهای محترم دل پیچه شدیدی را تجربه می کردند که همین مساله باعت ترافیک بسیار شدیدی شده بود
من که در پایان صف منتظر نوبت بودم به این نتیجه رسیدم که کمبود وقت زنگ تفریح از یک طرف و از طرف دیگر شدت درد محال است اجازه بدهد مثل یک دانشجو محترم منتظر نوبت شوم لذا دنبال یک عمل انقلابی بودم که چشمم به در ورودی توالت خانمهای گرامی و زن دامن پوش افتاد و نبود و نبودن حتی یک نفر از این قشر گرامی باعث جرات و جسارت ورود غیر مجاز بنده را فراهم کرد لذا بدون هیچ فکری و با سرعت تمام یکی از دو توالت دامن پوشان گرام را اشغال نمودم که دست بر قضا زنگ تفریح آنها نواخته شد
در یک چشم بهم زدن کار بر عکس شد و توالت خانمها پر شد از سر و صدا و هلهله و داد و قال و بگو و بخند
آنها که این محیط را امن می دیدند و فکر نمی کردند شخص غیر مجازی آنجا باشد شرو ع به شوخی و استفاده از کلمات ممنوعه نمودند و سعی داشتند برای رفع خستگی یک زنگ کلاس و آمادگی برای زنگ دیگر به هم انرژی مثبت بدهند
در این هیاهو من بخاطر حفظ آبروی خودم و بخصوص آبروی بانوان محترم شوخ طب نفس در سینه حبس کردم و داخل مقر خودم بست نشسته بودم ، بدون هر حرکت و یا سر و صدایی
- کی این توی !؟ چه خبره این تو !؟ تخلیه معده یا زایمان !؟ چند ساله ن... !؟ داری می... یا داری ...!؟ الان در میشکنم میام تو ها !؟ بیشتر زور بزن !؟ ... و کلمات دیگر که در اینجا غیر قابل بیان می باشد و همچنین مانند میدان جنک مرتب صدای شلیک تک تیر انداز و مسلسل و گاه گاهی خمپاره انداز
مثل بید به خودم می لرزیم و منتظر بودم که هر لحظه گندی به بار بیاید و متوجه حضور غیر مجاز من بشوند و علاوه بر زیر سوال رفتن شخصیتم ، آبرو و اعتبار چندین ترم من نیز بباد رود بخصوص حالا که قصد کاندید شدن برای نمایندگی شهر را دارم و همین می تواند بهانه بسیار خوبی باشد برای رد صلاحیتم و ...
بخش سوم – انتخابات
ترم آخر بود بز ودی و با دادن آخرین امتحان مدرک فوق لیسانس می گرفتم ( دوستان دقت کنید مدرک می گرفتم ) که این مدرک مهم را فقط و فقط بخاطر ثبت نام و کاندید شدن در انتخابات و ورود به مجلس و اشغال یک عدد کرسی سبز رنگ و موافقت با اکثریت می خواستم آن هم تنها بخاطر اجبار دوستان و هم مسلکان گرامی اعم از بازاری و سایر ، و گر نه علم و دانش کجا و من فقیر کجا یا به قول شاعر گرانقدر چکمه آبجی شهین و چکمه شمر لعین هر دو از چرمند اما این کجا و آن کجا
آری ، عده زیادی از بازاریان گرامی ، سیاسیون دست چپی ، عده ای دست راستی ، تعدادی همشهری ، کارکنان بانک ، روحانیون گرامی ، حاشیه نشینان ارجمند شهر ، همسایگان گرام فضلا ، طلاب ، دانشجویان گرام و ... از من خواسته بودن تا با خرج و مخارج خودشان و تبلیغ و در یک کلام سرمایه گذاری روی من ، پای مرا به مجلس باز کنند
اما تمام تلاش آنها و خودم آن روز با ورود غیر مجاز به توالت بانوان به هدر رفت لذا خوردن یک غذا غیر مجاز از سلف دانشگاه و دل درد غیر مجاز و غیر وقت مناسب و ورود غیر مجاز سرنوشت مرا برای همیشه تاریخ تغییر داد
بخش چهارم – نتیجه
همچنانکه گفتم در توالت خانمها و بخاطر حفظ آبروی دو طرف خود را حبس نمودم و مجبور شدم صبر نمایم تا همه بروند سر کلاس و آبها از آسیاب بیفتد و هیچ کس بو نبرد آنگاه از حبس خود خواسته آزاد گردم
به علت تاخیر زیاد ناظرین محترم امتحانات مرا سر جلسه امتحان راه ندادند و هر چقدر به آنها التماس نمودم و موقعیت خود را برای نامزدی شرح دادم به حاج آقا زنگ زدم و قصد داشتم از بند محترم پ استفاده کنم ، موفق به کسب اجازه نشدم و با نهایت تاسف و غم بسیار اندوه فراوان توالت زنانه باعث شد در تیر ماه نتوانم مدرک فوق لیسانس بگیرم و به همین دلیل نتوانستم مجوز ورود به انتخابات را کسب نمایم و همه اینها باعث شد شرمنده تمامی اقشار مختلف حامی خود شوم
حالا دارم برنامه ریزی می نمایم برای دور آینده تا به امید ایزد منان وارد مجلس شوم البته بشرط اینکه تا آن زمان برای ثبت نام مدرک دکترای مغز و اعصاب نخواهند ، آره مغز و اعصاب بسیار مهم است برای شست و شوی مغز چه کسی بهتر از دکتر جراح مغز و اعصاب !؟
و اما اگه نماینده شدم اولین طرحم ادغام توالتهای عمومی در جامعه هست تا همه بدانند در یک توالت عمومی زنان و مردان در نشیمنگاها کنار هم هستند و مراعات ادب و نظاکت را نمایند تا کسی مانند من زندانی نشود !؟و سرنوشتش تغییر نکند
نقل از IUMS
۹۱/۰۲/۲۶
خیلی باحال بود.مرسی.
در هرصورت جالب بود..ممنون