اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز
بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس
نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود.
و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت
گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد . و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر ا
ضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . .
. فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو . .
۹۱/۰۱/۲۷
۲۹ فروردين ۹۱ ، ۰۷:۴۱
مهندس
خیلی پر احساس بود
غفوریان
مطلب زیبایی بود
پروانه السادات طباطبایی اردکانی
اولین روزبارانی رابه خاطردارم برای اولین
باربودکه نگاه محبت امیزتوچتری شدبرای
تمام دلتنگی هایم ،دلهره هایم ،خستگی
هایم .انگارنگاه بامحبت توبارانی بودبرای
شستشوی تمام دلواپسیهایم .ازآن روزبه بعد
هرروزنگاهم خیس محبت های توبودهیچ
موقع ان روزرافراموش نمی کنم چون ان
روزیکی ازبهترین روزهای زندگی من
بود.تقدیم به معلم عزیزم سرکارخانم شاکرکه بی نهایت دوستش دارم.
باربودکه نگاه محبت امیزتوچتری شدبرای
تمام دلتنگی هایم ،دلهره هایم ،خستگی
هایم .انگارنگاه بامحبت توبارانی بودبرای
شستشوی تمام دلواپسیهایم .ازآن روزبه بعد
هرروزنگاهم خیس محبت های توبودهیچ
موقع ان روزرافراموش نمی کنم چون ان
روزیکی ازبهترین روزهای زندگی من
بود.تقدیم به معلم عزیزم سرکارخانم شاکرکه بی نهایت دوستش دارم.